آرامش
جمعه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۲، ۰۴:۲۸ ب.ظ
چندسالی است که می نویسم، بیشتر برای خودم
و اما چند صباحی ست که خسته ام ، چند صباحی ست که ننوشتم حتی برای خودم. تمام صفحاتم سفید است حتی صفحات مغزم. سفید که نه! خستگی سیاهش کرده
دلم پرواز می خواهد نه از جنس پر، از جنس پریدن از زمین دلگیرم
خدایا این روزها من نیز تشنه ام، تشنه ی یک لیوان آرامش
خدایا روزه ی امروزم را مهمانت میشوم به سبک خودت پذیرایم باش!سیرم از غم،دلتنگی فقط تشنه ام تشنه آرامش با آرامشت سیرابم کن
۹۲/۰۵/۱۱
و یک برگه ی سفید!
یک دنیا حرف ناگفتنی
و یک بغل تنهایی و دلتنگی ...
درد دل من در این کاغذ کوچک جا نمی شود...!
در این سکوت بغض آلود قطره کوچکی هوس سرسره بازی میکند!
و برگه سفیدم عاشقانه قطره را در آغوش میکشد!
آری عشق نوشتنی نیست
در برگه ام کنار آن قطره
یک قلب میکشم
وقت تمام است
برگه ها بالا...